/

پدری در میان هیپی‌ها

درباره‌ی فیلم صراط، یکی برگزیده‌‌های جشنواره‌ی کن ۲۰۲۵

عکس: نمایی از فیلم صراط به کارگردانی اولیور لاشه

فیلم صراط (Sirât) چهارمین فیلم بلند سینمایی اولیور لاشه از جمله‌ فیلم‌هایی است که این روز‌ها در دسترس علاقه‌مندان سینمای هنری قرار دارد. فیلم نخستین بار در بخش مسابقه‌ی جشنواره‌ی کن ۲۰۲۵ به نمایش درآمد و از جایزه هم بی‌نصیب نماند و در روز اختتامیه جایزه‌ی ویژه‌ی هیأت‌داوران به‌طور مشترک به صراط و فیلم صدای سقوط از سینمای لهستان رسید. نکته‌ی دیگری که صراط را به یکی از فیلم‌های خاص کن ۲۰۲۵ تبدیل کرد، حضور فیلم به‌عنوان نماینده‌ی سینمای کاتالان بود. فیلم زیر عنوان سینمای اسپانیا به نمایش درنیامد و مهم‌ترین جشنواره‌ی سینمایی اروپا استقلال کاتالانی‌ها از اسپانیا را به رسمیت شناخت.

اولیور لاشه به‌نوعی کشف جشنواره‌ی کن به‌حساب می‌‌آید. هر سه فیلم قبلی او در بخش‌های مختلف جشنواره‌ی کن به نمایش درآمدند. شما همه کاپیتانید سال ۲۰۱۰ در بخش دوهفته‌ی کارگردانان به نمایش درآمد و جایزه فیپرشی (فدراسیون بین‌المللی منتقدان) به فیلم رسید. میموزاها سال ۲۰۱۶ در بخش هفته‌ی منتقدان به نمایش در آمد. فیلم آتش می‌آید سال ۲۰۱۹ در بخش نوعی نگاه به نمایش درآمد و جایزه ویژه‌ی هیات داوران این بخش به فیلم لاشه رسید. صراط اولین فیلم لاشه است که در بخش مسابقه‌ی اصلی کن حضور پیدا کرد. داستان فیلم صراط در مراکش رخ می‌دهد. از طرفی این دومین فیلم لاشه است که محل رخداد وقایع در مراکش است. داستان فیلم میموزا‌ها هم در مراکش می‌گذرد. حالا در صراط بار دیگر لاشه به مراکش بازگشته و درام در بیابان‌های مراکش رخ می‌دهد. داستان از این قرار است که پدری به همراه پسر نوجوانش و سگشان سوار بر یک ماشینِ سفری راهی مراکش شده‌اند تا سراغی از دختر خانواده بگیرند که آنها را ترک کرده و راهی دنیاگردی و زندگی سفریِ هیپی‌وار شده است. پدر و پسر رسیده‌اند به یک جشن رِیو که در بیابان‌های مراکش برگزار می‌شود. بیابان است و باند‌های عظیم پخش صدا، آدم‌های خوش‌نشین با سر‌های پرشده از نشئه‌جات. آدم‌ها تن به صدا داده‌اند و مشغول رقصند آنگونه که گویی در پی آزادی جانند. در این میان پدر و پسر که هیچ شباهتی به جماعت ندارند عکسی از دختر خانواده به دست دارند و از آدم‌ها سراغ او را می‌گیرند. چنانچه پسر نوجوان خانواده در جایی از فیلم توضیح می‌دهد دختر از خانه فرار نکرده و تنها بعد از رسیدن به سن قانونی تصمیم گرفته از خانه بیرون بزند و دنیای دیگری را تجربه کند. در میانه‌ی جشن سر و کله‌ی نیرو‌های نظامی مراکشی پیدا می‌شود و مهمانانِ عمدتاً اروپایی این جشن بیابانی را برای خروج از محل به صف می‌کنند. در این میان گروهی از میهمان‌ها که سوار بر دو ماشین بزرگ بیابان‌گردی‌اند تصمیم می‌گیرند که تن به دستور ندهند و از صف خروج بگریزند و بروند به سمت مرز موریتانی تا خود را به یک جشن بیابانی دیگر برسانند. پدر و پسر هم ناخود‌آگاه پشت سر این ماشین‌ها راهی می‌شوند. اینچنین سفر پرحادثه‌ی مهمانان ناجور آغاز می‌شود. در اینجا لاشه برای روایتش بحران‌های مقدماتی ایجاد می‌کند. بحران‌هایی که می‌گذرند یا دوامی نمی‌یابند و آدم‌های درام از پسش برمی‌‌آیند. درست آنجا که ممکن است مخاطب تصور کند شاید با فیلمی واقع‌نما از یک سفر کمی سخت روبه‌رو ا‌ست، و کارگردان قرار نیست شخصیت‌ها را در لحظه‌های حادِ بودن و نبودن قرار دهد، سلسله‌ی حوادث آغاز می‌شود. بیابان است و هزار حادثه‌ی در کمین.

یکی از نکته‌‌های فیلم معلولیت دو تا از شخصیت‌ها است. فیلم هیچ اشاره‌ای به دلیل این موضوع نمی‌کند. تنها در میان مسافران هیپی دو نفر را می‌بینیم که یکی از ناحیه‌ی دست معلولیت دارد و دیگری از پا معلول است اما این موضوع هیچ باعث نمی‌شود که آنها در کام گرفتن از زندگی عقب بمانند و با همین معلولیت در رقصیدن کم نمی‌گذارند و کم نمی‌آورند. همین معلولیت نا‌خود‌آگاه به مخاطب یاداوری می‌‌‌کند که اینها آدم‌هایی حادثه‌دیده و سختی‌کشیده‌‌اند و نمی‌توان یکسره آنها را در گروه لذت‌جویان مرفه و بی‌غم قرار دارد. اصلاً چرا آدمی باید تن به چنین سفر پر‌مخاطره‌ا‌ی بدهد؟ کدام لذت‌جوی مرفهی تن به چنین بیابان‌هایی می‌دهد که به دلیل نبودن بنزین و سوخت حتی نمی‌شود از کولر ماشین استفاده کرد. این مسافران از اتفاق باهم همراه شده‌اند و هدف مشترکی هم ندارند. گروه هیپی‌ها در این بیابان‌ها در پی رهایی جان و تن‌اند و بدن را می‌بندند به انواع محرک‌ها و به‌گونه‌ای می‌رقصند که گویی هدف تنها تکان دادن‌های موزون تن نیست که یاری یا تماشاگرانی ببینند و بپسندند. آدم‌ها چنان بدن را به حرکت در می‌آورند که مخاطبِ در اینجای دنیا نشسته یاد آن رباعی منسوب به مولانا می‌افتد:

رقص آن نبود که هر زمان برخیزی/ بی‌درد چو گرد از میان برخیزی

رقص آن باشد کز دو جهان برخیزی/ دل پاره کنی وز سر جان برخیزی

اما دو جهانِ آمده در رباعی در ارتباط با فیلم قابل تأویل به جهان شرق و غرب است. یکی از نکاتی که راه را برای نگاه‌ها و نقد‌های پسااستعماری در ارتباط با فیلم صراط باز می‌کند همین مسئله‌ی بازگشت آدم‌های غربی به سرزمینی است که روزگاری مورد استعمار جامعه و دولت‌های غربی قرار گرفته است. حالا و در این سال‌های آغاز هزاره سوم شهروندان اروپایی را می‌بینیم که یکی در پی یافتن خانواده‌ی از هم پاشیده‌اش و دیگرانی در پی رهایی از قید و بند‌ها راهی سرزمین پیش از این مستعمره شده‌اند. آیا سرزمین استعمارشده حالا در جایگاه سرزمین رویایی قرار گرفته؟ اما اینجا بیابان است و پر از سراب.

در همان سکانس‌های آغازین اشاره‌‌ می‌شود به ناآرامی‌ها در مراکش و دلیل حضور نیرو‌های نظامی در مهمانی همین موضوع عنوان می‌شود. همچنین برخورد مسافران با ماشین بی‌سرنشینی که برای شبه‌نظامیان به نظر می‌رسد، میدان‌های مین در کمین، همه اشاره به این دارد که مسافران در سراب به دنبال رهایی‌ و امنیت‌اند. در نهایت هم شهروندان غربی و شرقی را سوار یک قطار می‌بینیم و راهی که با هم طی می‌کنند. راهی که عنوان فیلم هم از آن گرفته شده و البته به زبان عربی. یعنی به زبان کشور میزبان و مستعمره‌ی دیروز.

اما فیلم صراط آنقدر که مورد توجه هیأت‌داوران کن ۲۰۲۵ قرار گرفت چندان مورد پسند منتقدان حاضر در جشنواره واقع نشد. در جدول ستاره‌دهی Screen Jury Grid که در آن منتقدان چند رسانه‌ی سرشناس به فیلم‌های بخش مسابقه‌ی جشنواره‌ی کن ستاره و امتیاز می‌دهند و به‌نوعی نبض منتقدان حاضر در جشنواره را با آن می‌توان سنجید، امتیاز ۲.۳ نصیب فیلم شد. در حالی که بهترین‌های منتقدان در کن ۲۰۲۵ یعنی فیلم یک تصادف ساده (جعفر پناهی) و دو دادستان به کارگردانی سرگئی لوزنیتسا امتیاز ۳.۱ را از منتقدان گرفتند. حتی منتقد هفته‌نامه‌ی آلمانی Die Zeit ستاره‌ای به صراط نداد و آن را فیلمی بی‌ارزش معرفی کرد. چه‌بسا همین دلیل خوبی برای دیدن فیلم صراط باشد که ببینید حق با هیأت‌داوران بوده یا منتقدان.

اما علاوه بر این صراط سکانس‌هایی در خود دارد که ممکن است برای همیشه به یاد‌تان بماند. البته با فیلمی روبه‌رو هستید که این استعداد را هم دارد که به هنگام دیدن آن نمای پایانی راه، آن «که چی؟» معروف منتقدان و فیلم‌باز‌ها را زمزمه کنید.

یک پاسخ ثبت کنید

Your email address will not be published.

مطلب قبلی

سرزمین بی‌روایت، مردمان بی‌تفریح

مطلب بعدی

واهمه‌های با نام و نشان

0 0تومان