ما ۱۳۰۰ نفر بودیم. جاده ساوه را که هر روز به سمت چهاردانگه میرفتیم، میرسیدیم به چهارراه بوتان و درِ کارخانهای برایمان باز میشد که پدران خیلیهایمان قبلاً هم همانجا کارگر بودند. روز برای ما وقتی شروع میشد که پایمان را در حیاط میگذاشتیم و وقتی تمام میشد که خودمان…
ادامه