یک پیشخانِ خوردنِ غذا. بِرتا پشتِ پیشخان ایستاده. آرنولد نشسته پای پیشخان و دارد پیراشکی میخورَد. تابلویی روی دیوار است که رویش نوشته «ژستن ممنوع». آرنولد تابلو را نگاه میکند. آرنولد این… املاش درسته؟ بِرتا [تابلو را نگاه میکند] اوهوم. آرنولد ژستن؟ بِرتا آره ــ گرمش بکنم؟ [دوباره قهوه میریزد.]…
ادامه