اخیراً سه داستان از سلینجر منتشر شده که خیلی ساده و صریح در تقدیمنامهی آن نوشته: این داستانها تا ۲۷ ژانویهی ۲۰۶۰، یعنی نیم قرن پس از مرگ سلینجر، نباید چاپ شود. بعد از ماکس برود، رفیق صمیمی کافکا که داستانهای او را نسوزاند، به این خلف وعده دلمان روشن…
ادامهنمایشنامههایش تاریخ ندارند؛ در بیزمان میگذرند. اغلب آدمهایش به زبان امروز ما حرف میزنند اما هیچچیزی رو نمیکنند که نشان بدهد دقیقاً کِی و کجایند. با غیر خودشان هم ارتباط ندارند. هر آنچه میگذرد، بین خود آدمهای توی صحنه است. جهان محصور شده در همین صحنه و آدمها، پیِ هرچه هستند،…
ادامهکارنامهی اینگمار برگمان میتواند هر نوشتاری را، که به او میپردازد، در وضعیت ناقصگویی قرار دهد؛ فیلمسازی که ۶۷ فیلم بلند و کوتاه سینمایی و تلویزیونی در کارنامهی خود دارد، بیشتر از این تئاتر کارگردانی کرده، چندتایی نمایشنامه نوشته و در سه کتابِ دیگر از زندگی، فیلمها و تئاترهایش گفته…
ادامهنشریهها و مجلات معتبر اغلب ستونهای ثابتی دارند که نویسندگان و متفکرانی سرشناس برایشان مینویسند. از «الپائیس» که هر هفته ماریو بارگاس یوسا یادداشتهایش را آنجا منتشر میکند تا «الحیات» که آدونیس، شاعر سوری، نگاهش به دنیا را در یادداشتهای کوچکی مینویسد. معتبرترین و متنوعترین ستونهای ثابت اما در روزنامهی…
ادامه