پیچ آخر را نپیچ

«یخ» داستان برف، تاریکی و ترس است، رمانی که در چهار فصل و به باور من در دو بخش روایت شده. راوی که در جاده‌ای برفی مانده خود را به پمپ بنزین می‌رساند اما آنجا خبری از بنزین نیست و باید شبی را در کنار سایر درراه‌ماندگان بگذراند. این موقعیتی…

ادامه

قاتل کیه؟

ادبیات پلیسی‌جنایی از آن ژانرهایی است که هنوز خیلی‌ها فکر می‌کنند باید علاقمند‌ی‌شان را بهش پنهان کنند، اما احتمالاً این قضیه مختص ایران است، چون جاهای دیگر نویسندگان داستان‌های جنایی‌پلیسی نه‌فقط ادیب بلکه تکنسین‌هایی تمام‌عیار در ساخت و پرداخت رمان شناخته می‌شوند؛ پلیسی‌نویس‌ها سرآمدند چه از نظر درآمد و فروش…

ادامه

خشونتِ خوش‌خیم شاید بدخیم شود

«از دانشگاه برمی‌گشتم به خانه، از یک جایی در مسیر احساس کردم دو مرد موتورسوار تعقیبم می‌کنند. هر جا می‌رفتم، می‌آمدند. خیلی ترسیده بودم. قلبم داشت از دهانم بیرون می‌زد. شروع کردم به دویدن. به یک کوچه رسیدم. تاریک بود. بی‌تاب بودم. موتورسواران به من نزدیک شدند. نمی‌دانستم باید چکار…

ادامه