لابد فکر خواندن آیسخولوس در خیابانهای تهران هم به ذهنتان خطور نکرده، اما حالا صدای نرم و شعرخواندهی عبدالله کوثری شدنیاش کرده، «کتاب گویای آیسخولوس» به بازار آمده: «مباد که بنیاد این شهر برکنده شود.» کتاب مجموعهآثار آیسخولوس با ترجمهی عبدالله کوثری دو سال پیش منتشر شد و حالا اینروزها…
سیزده سال پیش که اولین بار «کسی نیست همهی داستانها را بهیاد بیاورد» را دیدیم، یادم است در سرمای زمستان وقتی از تالار نمایش بیرون آمدیم، نگاهی به همدیگر انداختیم و هر دو در چهرهی همدیگر بهت دیدیم. نمایش بامزگیهایی هم داشت، جاهایی خندیده بودیم، یک جایش نفسمان بند آمده…
اگر منتقدان تئاتر از همین فردا دیگر ننویسند، چه اتفاقی میافتد؟ اجازه بدهید پاسخ «هیچ اتفاقی نمیافتد» را کمی بهتأخیر بیاندازیم و بحث را با طرح پرسشی کلیتر ادامه بدهیم: «چه اتفاقی میافتاد اگر در قرن بیستم، منتقدان تئاتر اتهامِ «هنرمند شکستخورده» بودن را میپذیرفتند و دست از کار میکشیدند؟»…