عالیم سرحال است. با ریتم بشکن میزند. پیچوتاب میدهد به بدنش. نوبت آوازِ فرقانه که میرسد، دستی به شانهی دخترش میزند و نیرو میدهد. میخندند. جاهایی نوبتِ آوازشان را فراموش میکنند، میپرند توی آواز همدیگر و دوباره میخندند. «شما را همواره موزیسینی میشناسند که خرقعادت میکند، بنیادهای تغییرناپذیر موسیقیِ آذربایجان…
ادامه