شاید تمبرهایی که درون قابها جای گرفته، برای مایی که در ایران بزرگ شده و زندگی میکنیم، جز یادآوری روزهای خاص تقویم، یا نکتهای از تاریخ گذشته، پیام دیگری نداشته باشد اما برای کودکی که بیش از سی سال است از ایران دور بوده، ماجرا نوع دیگری است. علی مبصر…
ادامهانگار در مسیر سفر خوابتان برده و وقتی در گرگومیش هوا چشمتان که باز میشود هنوز در مرز میان بیداری و هشیاری، لحظهای منظرهی روبهرو را ثبت میکنید. عکسهای افشان ستاره چنین حالتی دارند. عکسها بهظاهر همانهایی هستند که بارها از کنار آن گذشتهایم، همان کوهها، جادهها و پیچها اما…
ادامه«شمال» با همهی چشماندازهایش به تهران آمده. در گوشهای از شهر، پرتو نور خورشید، که از لابهلای ابرها بر درختان و اسبهای رنگی میتابد، بازنمایی از خاطرات نقاش لاهیجانی هستند که بیشتر عمرش را با پیوند خیال و منظره روی بوم آورده است. گالری تازهتأسیسی در اوایل کوچهی اشراق، نرسیده…
ادامهسرنوشت انگار بازی دیگری برای بهمن محصص در ایران ندارد. از یکسو مجسمهی «مرد نیلبکزن» که از مقابل تئاترشهر برداشته و بعد از شکسته شدن دستهایش به موزهی هنرهای معاصر منتقل شد، که در گوشهای از گنجینه از یاد رفته، و از طرف دیگر بخش دیگری از کارهایش که گویی…
ادامه