فاطمه که سرزباندارتر است در را باز میکند. کارگاه بوی چوب میدهد. سمیه الوارهای سر راه را برمیدارد و به دیوار تکیه میدهد. کارگاه که مغازهای سیچهلمتری است با نور لامپهای زرد آویزان از سقف روشن میشود. مریم مشغول کار است. ابزار را در نقشهای چوب میسراند و پوستی تازه…
ادامهچهلوهفت درصد از زنان استان همدان بیکارند اما بنفشه بابایی هم، که در شمار زنان کارآفرین استان است، دردسرهای زیادی را پشت سر گذاشته تا پرچمهای سرخ زعفران را در بنفش گلهای کوچک مزرعهاش ببیند. کاروبار رونق هم گرفت اما سنگ بر سر راهش بسیار بود و هست. سیوپنجساله است…
ادامهای هفتسالگی ای لحظهی شگفت عزیمت بعد از تو هر چه رفت در انبوهی از جنون و جهالت رفت بعد از تو پنجره که رابطهای بود، سخت زنده و روشن میان ما و پرنده میان ما و نسیم شکست شکست شکست کدام تجربه، کدام برخورد، کدام اتفاق باعث شد که…
ادامهبسیاری از ما فکر میکنیم که دنیایمان و آدمهایش را به اندازهی کافی میشناسیم. اندازهی کافی یعنی درست همان اندازهای که برای راه انداختن کارمان لازم است، نه بیشتر. اما گاهی بسته به اینکه کارمان چه باشد احساس میکنیم لازم است دنیا و بهخصوص آدمها را بیشتر از قبل بشناسیم.…
ادامه