بگویند موبایل ممنوع، تن می‌دهیم

در بعدازظهری پاییزی، روبه‌روی فرهنگسرای اندیشه، چند جوان با ظاهری «هنری» سر سکانسی از فیلمشان توی سر و کله‌ی هم می‌زنند و در سالن اجتماعات صدنفره‌ی فرهنگسرا، چند زن و مرد جوان با فاصله‌های نامنظم منتظر نشسته‌اند. روی سِن بَنری یک در دو متر نصب کرده‌اند و رویش این جمله…

ادامه

هرچه دارند قسمت می‌کنند

وضعیت در شهر کوبانی در شمال سوریه بحرانی است. غیر از گزارش‌هایی که درباره‌ی نتایج درگیری‌های نظامی میان نیروهای مجهز داعش و مبارزان نه‌چندان مسلح یگان‌های دفاع خلق در شهر کوبانی واطراف آن منتشر می‌شود، هیچ گزارش دقیقی از هیچ نهاد بین‌المللی یا رسانه‌ای از چیزی که در آنجا اتفاق…

ادامه

زایش امید از زخم «کردستان»

«کردستان» روبه‌‌روی چادر ایستاده، با باری از هفت ماه انتظار در شکمش. بیش از حد شبیه به ترکمن‌هاست، همان دختران دشت، دختران انتظار، شرم، شبنم، خاطره. اما او در کمپ «عربت» زنی است که باید در چادر بماند، دیدن شکم برآمده‌ی زن پابه‌ماه چندان مقبول نیست. بیشتر برادر شوهرش، تحسین…

ادامه

دختران چشم‌انتظاری

هنوز مردهای روستا با چمدانی مختصر از دشت‌ها و کوه‌ها و جنگل‌ها دل می‌کَنند و در هیاهوی شهرهای بزرگ گم می‌شوند. مادرها و پدرها گوش به زنگ تلفن و پیغام‌ها انتظار می‌کشند و دختران دشت‌ها و کوه‌ها عشق‌های ناگفته را در گنجه‌ها پنهان می‌کنند. شاید ندانند روزی را در جهان…

ادامه