اینجا چراغ رویا روشن است

باران هم زده است به صحرای کربلا. تند و غریب و پاییزی می‌تند در تن گلوبندگ غمگین. قطره‌ها جا باز می‌کنند از میان مه نرمی که آغشته است به ذکرها و دعاها و خواسته‌های همیشگی. باران بوی حلوا می‌دهد در کوچه‌ی حلواپزان گلوبندک. مزه‌ی تلخ رخوتناک. غم، همزادِ حلوا نم‌نم…

ادامه

این صحرای کربلاست…

پرده‌داری یا پرده‌خوانی که نقالی همراه با تصویر است، یکی از نمایشی‌ترین انواع نقالی مذهبی است. نقال در این نوع نمایش «پرده‌خوان» یا «پرده‌دار» و وسیله‌ی اصلی کار او «پرده» نامیده می‌شود. پرده‌ی نقل چیست و چه مشخصاتی دارد؟ پرده‌ی نقل پرده پارچه‌ای است (از جنس کتان، کرباس، یا چلوار)…

ادامه

مرگِ مارِد، نعره‌ی غاشیه

چهارمین روز ماه محرم است و هوای سه‌راه زعفرانیه‌ی تهران در میانه‌های پاییز سرد. افسر پلیس اسلحه‌به‌دست دمِ درِ «بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار» قدم می‌زند. می‌گوید: «بی‌زحمت به سرایدار بگین بیاد دم در. شیشه‌ی این ماشینو شکستن و ضبطشو دزدید‌ن. احتمالاً مال یکی از مهمون‌های اینجاس.» دزد و پلیس،…

ادامه

سهم پاسارگاد از کوروش: هیچ

رد پای هیچ گرگی در میان نبود؛ در اتفاقی که همین اواخر افتاد: «مرگ ۱۲۶ رأس گوسفند در پاسارگاد.» کود شیمیایی بلای جان آنها شد. گوسفندان مردند چون چوپان خبر از کشاورز نداشت. کشاورز می‌خواست بذر‌هایی که کاشته بود جان بگیرند، برای همین آب کانال را با کود شیمیایی آغشته…

ادامه