منوچهری در تب دلار

مامور نیروی انتظامی می دود میان جمعیت، یک نفر را می‌گیرد، سه نفر فرار می‌کنند. دلار فروش‌ها می‌دوند دنبال آن سه نفر. صداها در هم می‌پیچد: «روزه‌خواری کردن؟». « نه! آنتن بودن.» آفتاب بی‌رحمانه می‌تابد. آن وسط یکی می‌گوید: «عراقچی اعلام کرده،«قول» نمی‌دهد که دوشنبه شب و یا حتی سه‌شنبه…

ادامه

دلدادگان گولاگ

Noire et définitive séparation فراقی غم‌انگیز و بس دراز Que je suis comme toi که هستم چون تو با آن هم‌آواز. Tu pleures? Donne – moi la main چرا مویه؟ بده دستت به دستم، Promets- moi de revenir en rêve. بده عهدی که باز آیی به خوابم. Toi et moi…

ادامه

صدام چگونه سخن گفت

یک عمر تفریحش شکار غزال بود، غذای مورد علاقه‌اش گوشت غزال. اما در سیزدهم دسامبر ۲۰۰۳ که با ۷۵۰ هزار دلار پول نقد، دو کلاشنیکف و یک هفت‌تیر در سوراخ‌موشی نزدیک زادگاهش تکریت دستگیر شد، هیچ شباهتی به غزال نداشت. با موهایی ژولیده و ریشی هم‌اندازه‌ی ریش فیدل کاسترو، صدام…

ادامه

هزار ماهیِ مرده

«هزاران هزار ماهی مُرده در رودخانه شناور بودند» و او که آن روزها نوجوان بود در روستایی اطراف کرمانشاه کنار رودخانه به چشم‌های بی‌روح ماهیان مرده خیره مانده بود. در همان تیرماهِ بخت‌برگشته که «مثل برگ درخت از آسمان گنجشک می‌بارید». حالا مردی شده و در قدم‌های لَختش بر پیاده‌روهای…

ادامه