بمیر و بخوان

جامعه‌شناس شهیر احتمالاً مدت‌ها بود سوار تاکسی‌های خط انقلاب تا آزادی نشده بود که ترانه‌ی «یکی هست» را بشنود، برای همین هم آن‌ روز پس از مرگ خواننده‌ی جوان، در تالار ابن‌خلدون از این حجم سینه‌چاک حیران بود، به خشم آمده بود: «برای من خیلی جالب است که دویست سیصد…

ادامه

روحی سرگردان در خانه‌ی تاریخی پلاک هشت

همسایه‌ها هر شب صدای آب را می‌شنوند: «انگار یکی شلنگ گرفته‌ روی سقف.» زن همسایه نان به دست دارد و راهی خانه‌اش است. عینکش را جابه‌جا می‌کند: «گاهی هم صدای خوردن کلنگ می‌آید و فروریختن یکباره‌ی دیوارها.» دو سال است که صداها امان ساکنان کوچه‌ی رضایی خیابان شریعتی را بریده:…

ادامه

حدیث بی‌قراری

چند ماه بعد از اینکه «رضا کوماندو» از زیر کت چرمی‌اش یک بچه‌میمون درآورد و به سیصد هزار تومان فروخت، رنگ طلایی موهای میمون پرید و قهوه‌ای و بی‌جان شد. نه در قفس جا می‌گرفت و نه چاردیواری خانه را تاب می‌آورد. چند هفته‌ای دست این و آن چرخید تا…

ادامه

هوش، عقل، مطایبه

بدیهی است که فقط در نقاطی از جهان که میمون زیست می‌کند چون افریقا، بعضی نقاط آسیا، نواحی مرکزی امریکای جنوبی و امریکای شمالی، اسطوره‌ی میمون و مفاهیم نمادین میمون وارد فرهنگ این نقاط شده است. در سایر نقاط جهان نمادها وجهی اسطوره‌ای ندارند بلکه تمثیل‌هایی مرتبط با ریخت‌شناسی و…

ادامه