از میان شاعران آزادیطلب مشروطه، میرزادهی عشقی طبع پرشورتری داشت. برگزاری «جشنوارهی خون» یا عید خون عجیبترین طرحی است که یک شاعر یا روزنامهنگار میتواند به مخاطبان و مردم کشورش توصیه کند. خلاصه اینکه هر سال تابستان مردم هر شهر بهمدت پنج روز خائنان کشورشان را در خانهشان به خاک…
ادامه«از خون کشتارگاهها تغذیه میکنند.کوچکترین صدا و نور و بو زندگیشان را به خطر میاندازد. آنها شبیه خونآشامها زندگی میکنند.» هیچکس حق راه یافتن به محل زندگیشان ندارد. در اتاقهای سرپوشیده و استریل، تنگ چسبیدهاند به قفسههای شیشهای. وحشتزده از نور. بیزار از گرما و گریزان از سرما. آنها تنها…
ادامهباد نازکی افتاده میان پرهای سفید و ازحالرفتهی مرغهایی که توی وانتبار آبیرنگ ولو شدهاند. درهم و تلنبار. وانت کنار جاده پارک شده است. بالاتر از ساختمانی که تابلو تعویض پلاک خودرو بر سینه دارد، کیلومتر پانزده جاده قدیم کرج. بعد از سهراه قلعهحسنخان. سه ردیف سبد رنگبهرنگ جلو وانت…
ادامهخون آرامآرام میغلتید و نقش میانداخت میان شلوغی و هیاهویی که آن بیرون در زاویه برپا بود؛ روی سنگهای زمین و بر متن پارچهها روان شده بود. خون آرامآرام و کند کار خودش را میکرد و پخش میشد و از دستمال سفیدرنگی که روی دهانهی بازِ زخم گذاشته بودند میگذشت…
ادامه