نبض بیمار سرطانزده را میگیرد. چه فرق میکند که رگهایش چندبار در ثانیه میزند. نه هر دمی که فرومیرود ممد حیات است و نه چون برمیآید مفرح ذات. آفتابِ ظهرِ شهریورماهیِ اصفهان تیز است و از گوشهی پردههای نیمکشیده، ریخته روی تخت بیماران مرکز طب تسکینی؛ جاییکه «بیماران فاز انتهایی»…
ادامهکونیکو یامامورا سرنوشت عجیبی دارد. میگویند نامها از آسمان میآیند و بر تقدیر ما تأثیر میگذارند اما داستان او استثنایی است که به نقض قاعده انجامید. کونیکو در ژاپن به معنای فرزند کشور است اما صاحب این نام خودش را فرزند ایران میداند. یامامورا هم معنای کوه و دشت میدهد…
ادامهخاکسترها بر آب میرقصند. تولدی دیگر. سال ۲۰۱۰ است. زنی از راه دور آمده، به اصفهان، آمده تا بر پل خواجو بایستد. گویی با خود میگوید: «جان تو اینجا بود عزیزم. تنت اما خیلی دور. سوزاندمش تا همانطور که آرزویش را داشتی، خاکسترت را بر آب دهم.» همه خاموش بودند.…
ادامهوهمناکترین دیگری. اندوه نداشتن فردیت. با دیگری جمع شدن در فردیترین لحظهی وجود. نفس کشیدن با خیال چیزی که نفسش مخلوط نفسهای همنفست میشود. هوو این دیگریِ گداخته، دیگری تحملنشدنی. در کدام کوچه، کدام بنا، کدام محله، کدام مجلس میشود دنبال زنهای آشوبزدهای گشت که فکرشان در تصرف حضور دیگری…
ادامه