ساعت دو بامداد نگهبان همسایهها را خبر کرد. همه وحشتزده بیرون ریختند و بر درِ باغ کوفتند. بعد از اینکه آذرنیا، از همسایههای باغ «فرشته»، و چند نفر دیگر از ساکنان خیابان حسابی متوجه شدند قرار است باغ ویران شود، تصمیم گرفتند دوربینهایی را مشرف به باغ کار بگذارند. دوازدهم…
ادامهمرا وکیل کنید. عروس تا زیرلفظی نگیرد بله نمیگوید. «عروس رفته گل بچینه» این رسم از هر کجا و هر وقت آمده حالا در دفترخانههای ثبت ازدواج و اتاقهای عقد لحظههایی باعث لبخند داماد و شوخی و خندهی خانوادهی عروس میشود. مرا وکیل کنید تا عقد شما را بخوانم به…
ادامهدشت، دشت، دشت و ناگهان سنگ بزرگی از دور دیده میشود؛ تنها عارضهی طبیعی در دشت سیستان است و از جنس بازالت. در دامنهاش دریاچهی هامون است. اوشیدا جزیرهای بوده شاید در روزهای دور یا شاید هم شهابسنگی پرتابشده از آسمان به زمین. معنای اوشیدا در زبان پارسی میانه «ابدی»…
ادامهنبض بیمار سرطانزده را میگیرد. چه فرق میکند که رگهایش چندبار در ثانیه میزند. نه هر دمی که فرومیرود ممد حیات است و نه چون برمیآید مفرح ذات. آفتابِ ظهرِ شهریورماهیِ اصفهان تیز است و از گوشهی پردههای نیمکشیده، ریخته روی تخت بیماران مرکز طب تسکینی؛ جاییکه «بیماران فاز انتهایی»…
ادامه