برف در سلین آب نمی‌شود

محفوظ در یال کوهسالان به جست‌وجوی گیاهان ناشناخته بود که یکی از هم‌ولایتی‌ها را دید بر سنگی نشسته، تنها. شنیده بود که پسرش راهش را از پدر جدا کرده و رفته پشت کوه‌ها، شنیده بود که او سخت غصه می‌خورد و پریشان شده.مرد از همان دور، که محفوظ را دیده…

ادامه

پادشاه قلعه‌ی حیرانی

فرزانه* صبح دوشنبه، بیست‌ویکم مهر ۱۴۰۰، زمانی که برادرش شب‌کار بود، خانه‌ی پدری را برای همیشه ترک کرد. پیش از برآمدن آفتاب کنار مادر و خواهر به نماز ایستاد. نیم گیلاس چای شیرین نوشید. شناسنامه‌ و موبایل و پاوربانک را گذاشت توی کیفش. حجاب سیاه بر سر گذاشت و رفت.…

ادامه

زورقی که دگر نیست

هفتاد سال از پهلو گرفتن کشتی اقیانوس‌پیما در اسکله‌ی تجاری خرمشهر می‌گذرد. پیش از آن هم در سال‌های جنگ جهانی دوم متفقین از بندر خرمشهر بهره‌ها گرفتند تا پیروز شدند. دوازده اسکله‌ی تازه ساخته شد و بندر خرمشهر چنان رونقی گرفته بود که می‌رفت چشم بندر بصره را کور کند.…

ادامه

به این حرف‌ها گوش نده

زندگی دکتر باطنی، استادی که محترمانه از دانشگاه اخراج شد و ناگزیر به کار دیگری روی آورد، و همانندان او شباهت شگفتی با زندگی روزنامه‌نگاران قدیمی در بعد از انقلاب دارد. هر دو این گروه‌ها ضمن آنکه عاشق کارشان بودند از آن جدا ماندند. ما روزنامه‌نویس بودیم اما روزنامه را…

ادامه