هلن استلماخ در یک روز بهاری مُرد. پیکرش را پنجشنبه، هفتم اردیبهشت ۹۶، به خاک سپردند. باران میآمد. او را در کفن پیچیده بودند تا از فردوسی به سمت لالهزار تشییع کنند، روی دوش مردانی که لاالهالاالله میگفتند. لالهزار هنوز صدای کودکانهی او را به یاد دارد که از مادرش…
ادامهنور، شید، خورشید، هور، هورامان، اورامان. سرزمین برآفتاب. اینجا سنگ بر سنگ بند آمده. با ضربهی اولین تیغ آفتاب حیات به جنبش درمیآید. مرد اورامی پلهها را دو تا یکی پایین میآید و به کوه میزند. زن اورامی هم و کودک اورامی. بالای کوه مقابل مقبرهی پیر به احترام لحظهای…
ادامهچهار روز مانده به برگزاری نمایشگاه «فرهنگ کهن بین آب و بیابان» در شهر بُن آلمان، مسؤولان موزهی ملی و ادارهکل موزهها دربارهی چگونگی برگزاری این نمایشگاه مصاحبهی مطبوعاتی گذاشتند. این در حالی است که ۴۴۶ شیء تاریخی اواسط اسفند به آلمان فرستاده شدهاند. محمدرضا کارگر، مدیرکل موزهها در این…
ادامهکارتهای دعوت به خوشی و ناخوشی پشت ویترین مغازههای بهارستان آفتاب گرفتهاند؛ سفیرهای شادی، پیکهای غم، پیچیده در هالهای مخملین، زردوزی، گاهی به شکل طومار. گاهی فانتزی؛ کارتون دامادی که عروس را به هوا پرتاب کرده. قلبها غوغا کردهاند؛ یا قرمزند و گلیرنگ یا به نشانهی قلب ازدسترفتهای سیاه پوشیدهاند.…
ادامه