برق کفشِ جفت‌شده تو گنجه‌ها

کفش رفیق راه است اگر پاها جان داشته باشند و هوس تجربه تن را به جاده‌ها بکشاند. دست‌ها پاپوش‌ها را ساختند تا پاها سرزنش‌های خار مغیلان را تاب آورند. سفرها آغاز شدند و پایان گرفتند و کفش‌ها‌ منتظر پای در نشستند تا راه‌ها و سفرهای دیگر، تا صبح دیگر. شب‌ها‌…

ادامه

چرم‌شیر: هیچ آرزویی در جهان ندارم

«همین که اولین منوّرهای آغاز جشن سال‌ نو در آسمان ترکیدند، در اتاقم در بیمارستان کودکان سرطانی، چشم‌هایم را روی هم گذاشتم و مُردم. همه‌ی کسانی که من دوستشان دارم در اتاق بودند. مادرم، پدرم و همه‌ی دوستانم. اما وقتی که من مُردم هیچ‌کدام مرا نگاه نمی‌کردند. همه‌ی آنها ایستاده…

ادامه

به انتخاب کتابفروش: دور دور فرانسوی‌هاست

هر هفته سراغ پنج کتاب‌فروشی در شهر تهران می‌رویم و از کتاب‌فروش‌های بخش ادبیات و علوم انسانی می‌خواهیم به انتخاب خودشان کتابی را معرفی کنند، کتابی که در جواب «کتاب جدید چی دارید؟» روی پیشخوان می‌گذارند و توصیه‌اش می‌کنند:   سعید مقدم- کتابفروشی رود ×××× دفترچه یادداشت قرمز آنتوان لورین…

ادامه

به احترامِ آندری

بیشتر از ربع قرن از درگذشت «آندری تارکوفسکی» می‌گذرد، اما ظاهراً قدرت تأثیرگذاری این فیلمساز شهیر روس، نه فقط بر سینما که بر موسیقی و دیگر هنرها، همچنان پابرجاست. رابطه‌ی موسیقی و سینما از آن رابطه‌های قدیمی و صمیمی است؛ رابطه‌ای که از همان روزهای ابتدایی پیدایش سینما و در…

ادامه