عشقی و جشنواره‌ی خون

از میان شاعران آزادی‌طلب مشروطه، میرزاده‌ی عشقی طبع پرشورتری داشت. برگزاری «جشنواره‌ی خون» یا عید خون عجیب‌ترین طرحی است که یک شاعر یا روزنامه‌نگار می‌تواند به مخاطبان و مردم کشورش توصیه کند. خلاصه این‌که هر سال تابستان مردم هر شهر به‌مدت پنج روز خائنان کشورشان را در خانه‌شان به خاک…

ادامه

تکثیر خون‌آشام‌ها

«از خون کشتارگاه‌ها تغذیه می‌کنند.کوچک‌ترین صدا و نور و بو زندگی‌شان را به خطر می‌اندازد. آن‌ها شبیه خون‌آشام‌ها زندگی‌ می‌کنند.» هیچ‌کس حق راه یافتن به محل زندگی‌شان ندارد. در اتاق‌های سرپوشیده و استریل، تنگ چسبیده‌اند به قفسه‌های شیشه‌ای. وحشتزده از نور. بیزار از گرما و گریزان از سرما. آن‌ها تنها…

ادامه

در گرمای شهر

اگر هم‌زمان به سینما و موسیقی جز فکر کنیم و بخواهیم تصویری دائمی، بنیادین و معنادار در ذهنمان نقش ببندد، شاید به نتیجه‌ی روشنی نرسیم. تداعی جز و سینما می‌تواند نمودهای ذهنی متفاوتی برای ما بسازد: سینمای موزیکال با محوریت کاراکتری که خود خواننده یا نوازنده است، نماهای سیاه و…

ادامه

قربانی

باد نازکی افتاده میان پرهای سفید و ازحال‌رفته‌ی مرغ‌هایی که توی وانت‌بار آبی‌رنگ ولو شده‌اند. درهم و تلنبار. وانت کنار جاده پارک شده است. بالاتر از ساختمانی که تابلو تعویض پلاک خودرو بر سینه دارد، کیلومتر پانزده جاده قدیم کرج. بعد از سه‌راه قلعه‌حسن‌خان. سه ردیف سبد رنگ‌به‌رنگ جلو وانت…

ادامه