هول هَوو

وهمناک‌ترین دیگری. اندوه نداشتن فردیت. با دیگری جمع شدن در فردی‌ترین لحظه‌ی وجود. نفس کشیدن با خیال چیزی که نفسش مخلوط نفس‌های هم‌نفست می‌شود. هوو این دیگریِ گداخته، دیگری تحمل‌نشدنی. در کدام کوچه، کدام بنا، کدام محله، کدام مجلس می‌شود دنبال زن‌های آشوب‌زده‌ای گشت که فکرشان در تصرف حضور دیگری…

ادامه

لولا، دختر پولونیا

چشم‌های خاکستری‌اش تر می‌شود، سؤال را که می‌شنود. چشم‌هایی که یادآور لولای ‌سرزمین گوجه‌های سبز است. تنش سال‌هاست از سرمای سیبری فاصله گرفته اما قلبش هنوز سرد و لرزان است: «نمی‌خواهم به گذشته فکر کنم. یاد گذشته شکنجه‌ام می‌دهد.» بریده‌بریده کلمات را ادا می‌کند: «بارها از همه‌جای دنیا آمدند از…

ادامه

گفت‌وگوهایی برای آیندگان

عمر روزنامه یک روز نیست. روزنامه می‌ماند و در گذر تاریخ ورق زدن صفحه به صفحه‌اش معنای تازه‌ای پیدا می‌کند. از ستون پرفروش‌ترین و محبوب‌ترین کتاب‌هایش دستگیرت می‌شود که آدم‌ها سی‌وهشت سال پیش در این دیار چه می‌خواندند. کدام کتاب‌ها بود که تب تند انقلابی‌گری را شعله‌ور کرد. روزهای بارانی…

ادامه

برایتن اشترتر پائولینو

ولادیمیر نابوکوف در جوانی مدتی آموزش مشت‌زنی دیده بود و در کمبریج و برلین به این ورزش می‌پرداخت. از نویسنده‌ای «مردانه» مانند همینگوی می‌توان انتظار داشت به گاوبازی و بوکس علاقه داشته باشد، ولی بعید است خواننده‌ی آثار نابوکوف تصور کند که صاحب چنین سبک ظریف و شکننده‌ای اهل مشت‌زنی…

ادامه