معجونِ استریندبرگ

اُگوست استریندبرگ (یا به لهجه‌ی سلیس سوئدی: استریندبری) کاشف بزرگ رابطه‌ی عشق و نفرت توأمان در فرم مدرن درام‌نویسی است؛ جدل و کشمکش درونی رابطه، با این انگاره که زوج‌ها (با استعاره‌ی موردعلاقه‌ی خودش) به‌سان «وامپیر»ها، با تغذیه از دیگری است که زندگی را تاب می‌آورند: یک‌جور عشق‌ورزی که به‌جای…

ادامه

کیمیاباران*

می‌خواهد بایستد. پاهایش یاری نمی‌کند. همان‌طور نشسته، دست‌هایش را بلند می‌کند و آنها را به چپ و راست تکان می‌دهد. تمام انرژی‌اش را برای یک فریاد جمع می‌کند. تنها صدایی که از گلویش خارج می‌شود، چیزی در حد یک عطسه‌ی نیمه‌کاره، یک نفسِ بریده‌بریده است. بی‌فایده است. به‌خوبی می‌فهمد که…

ادامه

موسیقی معترض و دشمنان آن

پیرمردی در پای دیوار فروریخته‌ی برلین ویولنسل می‌نوازد؛ «سوئیت شماره‌ی دو» باخ در هوایی سرد و به شکرانه‌ی «معجزه»ی فروریختن دیوار برلین. تصویری که در یازدهم نوامبر ۱۹۸۹ ثبت شد، در همه جای جهان دیده و بخشی از تاریخ شد. او امستیسلاو روستروپوویچ است، نوازنده‌ی شهیر ویولنسل. کار او نمایشی…

ادامه

شعرت را از جیبت بیرون بیاور

«آوریل ستمگرترین ماه‌هاست، گل‌های یاس را از زمین مرده می‌رویاند، خواست و خاطره را به هم می‌آمیزد، و ریشه‌های کرخت را با باران بهاری برمی‌انگیزد.» تی. اس. الیوت، سرزمین هرز، ترجمه‌ی بهمن شعله‌ور آوریل ماه شعر در امریکاست و کافه‌ها و کتابخانه‌های عمومی و مدارس محفلی برای شعرخوانی می‌شوند. امسال…

ادامه