مغلطه‌ی دنیای عادلانه و فرهنگ تجاوز

صبح بیست‌وهشتم خرداد ۹۶، آتنا اصلانی همراه پدرش، که همیشه در خیابان پزشکانِ پارس‌آباد بساط می‌کرد، از خانه بیرون آمد. ساعت چهار بعدازظهر پدر متوجه غیبت دخترک شد. شب شد و آتنا پیدا نشد. پلیس را خبر کردند. بعد از بیست روز انتظار جسد را در پارکینگ خانه‌ی یکی از…

ادامه

نکاتی تازه درباره‌ی چخوف

چند وقت پیش سردبیر آمد سراغ من (اصولاً آدم فروتنی است و گاهی صاف و ساده با همکارانش صحبت می‌کند) و گفت: «فوما، می‌تونین یه مطلب جدیدی درباره‌‌ی آنتون چخوف برای ما دست‌وپا کنین؟ فکاهی هم نباشه مهم نیست. این نویسنده‌ی ارجمند انقدر برای همه‌ی ما عزیزه که حتی اگه…

ادامه

چهارده دقیقه‌ی آخر

در باز می‌شود. دو مأمور زیر بغلش را گرفته‌اند. پاهایش از ترس می‌لرزد، تمام بدنش سست شده و مأموران تقریباً او را به سمت تخت می‌کشند. تختی در وسط یک اتاق. روی تخت دراز می‌کشد. دست و پایش را، با کمربندهای مخصوصِ متصل به تخت، می‌بندند. طوری نفس می‌کشد که…

ادامه

تابستان همان سال

در جایی از فیلم «ناخدا خورشید» می‌خواهند سیگارهای قاچاق ناخدا را آتش بزنند، همه در ساحل جمع شده‌اند به تماشا و خود ناخدا هم کمی دورتر ایستاده و با غضب‌ نگاه می‌کند. شعله که زبانه می‌کشد و دود که به آسمان می‌رود، ناخدا سیگار بر دست از جمع جدا می‌شود.…

ادامه