اولین مواجههی من با پدیدهی دروغ یا شایعهای نادرست دربارهی خودم وقتی اتفاق افتاد که کلاس اول دبستان بودم. یک روز که هنوز خیلی از شروع سال تحصیلی نگذشته بود تنها دوستی که در کلاس داشتم به من گفت فلان همکلاسی به همه گفته که تو زیر مقنعه موهایت را…
ادامهچند سال پیش ازش پرسیدند: «چرا با اینهمه آثار، با اینهمه سهم در نقاشیِ معاصرِ ایران، تاکنون نمایشگاهی برگزار نکردهاید؟» جواب داد: «فکر میکنم برگزاری نمایشگاه انفرادی نوعی خودنمایی است و این کار را دوست نداشتم.» مصاحبهکننده تأکید کرده بود: «اما این رسم معمول در میانِ هنرمندان است.» و توضیحِ…
ادامهبازار کتاب ایران آنقدر معادلات مجهول دارد که نهفقط مای خواننده از عهدهی حلاجی کردنش برنمیآییم، بلکه احتمالاً در حوزهی ترجمه حتی خود مترجمان و ناشران هم نمیدانند چطور و چرا یک نویسنده در ایران کاروبارش سکه میشود و یکی دیگر هیچوقت اقبالی نصیبش نمیشود. یک مورد همین داستاننویسهای کشورهای…
ادامهراننده پانصدتومانی را از مسافر میگیرد و نگاهی به آن میاندازد، بعد در آینه نگاه میکند: «خانم اینکه دویست تومانش نیست!» گوشهی پول پاره است و زن ناچار است هرچه در کیف دارد بیرون بریزد تا اسکناس دیگری پیدا کند. خیلیها در رفتوآمد روزانه به اسکناسهای بدون گوشهای برخوردهاند، پولهایی…
ادامه