دورتادور سالن سخنرانیِ باشگاه آرارات، تصاویری از صفحهی اول روزنامههای جهان در یکصد سال پیش را روی پایههای چوبی گذاشتهاند. روبهروی هایک دمویان، مدیر موزه و مؤسسهی «قتلعام ارامنه» در ارمنستان، جمعیتی به گوش نشستهاند که بر سینههایشان نقشی از یک گل بنفش دارند. دمویان دربارهی هدفش از جمعآوری اسناد…
ادامهچند هفته پیش، مجلهی «استرند» را ورق میزدم که به اعلان چاپ جدیدی از «درخت بخشنده»ی شل سیلورستاین به مناسبت پنجاهمین سالگردش برخوردم. همان جلد سبز آشنای کودکی را داشت، با همان ابعاد بیشازحد بزرگ، همان طرح جذاب رویش، همان طراحی موجدار درختی بلند که نوکش از صفحه بیرون زده…
ادامهچه کسی میگوید تهران بیهویت است؟ این پایتخت عریض و طویل، بیبهره از هرگونه نشانهی اختصاصی و منحصربهفرد، ابرشهری بیشکل و بیشناسنامه است؟ هویت تهران امروز، در همین نشانههای گریزان باقیمانده از تخریب و تغییر و بازسازی، شکل نمیگیرد؟ تهران امروز از نایلونهای رنگی زشتی شکل میگیرد که سعی دارند…
ادامهیک پیشخانِ خوردنِ غذا. بِرتا پشتِ پیشخان ایستاده. آرنولد نشسته پای پیشخان و دارد پیراشکی میخورَد. تابلویی روی دیوار است که رویش نوشته «ژستن ممنوع». آرنولد تابلو را نگاه میکند. آرنولد این… املاش درسته؟ بِرتا [تابلو را نگاه میکند] اوهوم. آرنولد ژستن؟ بِرتا آره ــ گرمش بکنم؟ [دوباره قهوه میریزد.]…
ادامه