آدمها سنجابها را از بلوطستانها کوچاندند. هر روز بخشی از زاگرس را آتش زدند. صدای ارهبرقی حیوانات کوچک و بزرگ را از دامنهها دور کرد. حالا درختان هم که پای رفتن ندارند راهی برای کوچ پیدا کردهاند. بلوطهای مادر بذرها را به بالادست میفرستند به این امید که از دسترس…
ادامهبازار موسیقی هنوز متأثر از ماههای حرام و مرگ مرتضی پاشایی است. کنسرتها و آلبومها صف کشیدهاند و در انتظارند و تکوتوک آلبومی منتشر میشود. فروشگاهها پر است از پوسترهای مرتضی پاشایی؛ بعضی فعالان موسیقی میخواهند به یاد او کنسرت برگزار کنند و بعضی دیگر آهنگهای تازهشان را به او…
ادامهاسباببازیاش را محکم چسبانده به سینهاش و چشمهایش بُراق شده. به کودک همسنوسال خودش که روبهرویش ایستاده خیره مانده. زن جوان به سمتش میآید: «مامان اسباببازیتو بده دوستت هم بازی کنه، آفرین، چه دخترِ خانومی دارم من.» دختربچه دستش را کمی شل میکند. مادر اسباببازی را از او میگیرد و…
ادامهدر میان راه مشهد و تهران، در روستایی کنارهگرفته از حاشیهی جاده و در متن کویر، که خورشید تمام خود را بیدریغ بر آن عرضه میکند، خانههایی هست هنوز کاهگلی که سقفشان گنبدی است کوچک، که انگار خَپ کردهاند و از پیری و فرسودگی قوز برداشتهاند. درست مثل «لیلا» که…
ادامه