زرد سیر و باطراوتم بده

شاید کمی افکار وندالیستی در همه‌ی ما باشد. اما شاید به ذهن آدم نرسد که روزی بتواند روی مجسمه‌ی یکی از مشاهیر شهرش آدامس بچسباند و مأموری هم که آن‌طرف‌تر ایستاده با لبخند ازش به‌سان شهروندی مسؤول و هنردوست پذیرایی کند. زیادی زیاده‌خواهانه است. بیشتر به خواب می‌ماند. اما انگار…

ادامه

ننه اشتون خندید

کویتی‌پور خوشش نمی‌‌آید او را خواننده‌ی ارزشی بدانند. می‌گوید در اصل موسیقی‌دان است و قبل از جنگ و نوحه‌ و سرودخوانی،‌ کار موسیقی می‌کرده، ولی جنگ مسیر حرفه‌ای‌اش را عوض کرد و حالا کسی یادش نمی‌آید که او فقط مداح نبوده و موسیقی‌دان هم بوده. دوست دارد فعالیت سی‌وهفت‌ساله‌اش را…

ادامه

مورد عجیب پسر شوالیه

در عکسی از یک کلاس درس با پس‌زمینه‌ی تخته‌سیاه، بسته‌ای دارد ردوبدل می‌شود. معلوم نیست حافظ ناظری دارد بسته را به آدمی که سمت چپ تصویر ایستاده، محمد حافظی (که حالا استادیار فیزیک دانشگاه مریلند است)، می‌دهد یا از او می‌گیرد. پشت حافظ، پدرش شهرام ناظری دارد با لبخند صحنه را…

ادامه

قلعه‌ی صفوی به خانه‌های سیمانی بدل می‌شود

چنگال‌های بیل مکانیکی در طاق‌ خانه‌های روستای تاریخی فرومی‌رود. طاق‌ها یکی‌یکی فرو می‌ریزند. چرخ‌های بزرگ بیل مکانیکی تاریخ این روستا را صاف صاف می‌کند، طوری‌که اصلاً اثری از آن نباشد. چند مرد جوان روستایی ایستاده‌اند و به این تخریب می‌خندند. یکی از آنها که از همه کم‌سن‌وسال‌تر است، می‌گوید: «قدمتش…

ادامه