سوسوی کمرمقِ چراغ زردِ چشمکزن نشان از ماشینی دارد که از روبهرو میآید و در چشمبههمزدنی در غبار روز روشن محو میشود. مردان کنار جاده پارچهی دور سرشان را جلو دهان و صورت و پیشانی پیچاندهاند تا فقط ردی باریک، از چشمهای خاکگرفته، راهنماشان باشد برای رفتن و دیدن. بعضیشان…
ادامه۱. در ۱۲۷۷ هجری شمسی، به آن هنگام که دو سال از تیر خوردن ناصرالدینشاه گذشته بود و پیرپسرش، مظفرالدین شاه، خیال ایرانگردانی داشت، در خانوادهی پرنفوذ مقدم، پسری چشم به جهان گشود که نام حسن را برای او انتخاب کردند. این نامگذاری اشاره به احترام احتسامالملک، پدر این کودک،…
ادامه«و گذشته از همهی اینها، چرا کسی حرفی نمیزند؟» این بمبی بود که در جنگ اسرائیل با مردم غزه منفجر شد، بمبی که جان اسنو، گزارشگر کهنهکار بریتانیایی نه در تلویزیونی که حقوقش را میدهد که در «یوتیوب» منفجر کرد، جملهای که جان اسنو در پایان گزارشش بهکار برد، جبههی…
ادامهکسوت به عربی یعنی لباس. در ادبیات صوفیه و بعد به شکلی در زورخانه، که گویا به شکلی برآمده از همان مشرب است، ردا، خرقه و شولای پیر یا سردمدار، حرمت داشت. نهایت اعتماد و لطف پیر یا کهنهسوار به مریدان یا نوچههای جوان این بود که خرقه یا شولای…
ادامه