ما ۱۳۰۰ نفر بودیم. جاده ساوه را که هر روز به سمت چهاردانگه میرفتیم، میرسیدیم به چهارراه بوتان و درِ کارخانهای برایمان باز میشد که پدران خیلیهایمان قبلاً هم همانجا کارگر بودند. روز برای ما وقتی شروع میشد که پایمان را در حیاط میگذاشتیم و وقتی تمام میشد که خودمان…
ادامهآنها که مخاطب بسیار جدیتر موسیقی هستند وقتی آلبومی جدید به دستشان میرسد دفترچهی آن را ورق میزنند و در صفحههای آخر، آنجا که معمولاً کسی آن را نمیخواند، دنبال نام تهیهکنندهی اثر میگردند؛ زیرا تهیهکننده دست پشت پردهی موسیقیِ «ضبط شده» و خالق پنهان اثری است که ما میشنویم.…
ادامهنیکزاد نجومی، که به گفتهی برخی منتقدان سیاسیترین نقاش ایرانی است، سالهاست که در آثارش روابط قدرت و مناسباتی را به نقد و چالش میکشد که قادر است بر تمام شئون زندگی شخصی و اجتماعی انسان سایه بیفکند؛ مناسباتی که مرز ندارد و در گسترهی جهانی به سیرکی میماند که…
ادامهابتدا هیچکس نبود؛ نه مردی، نه زنی، نه بچهای، نه جنبندهای. ابتدا یک جادهی خاکی بود که سرریز میشد به یک گودی. نه اینکه اینجا خرابه باشد. نه! اینجا روستای آدمکوتولههاست. یکی از هفت روستای شگفتانگیز جهان. خانهها به جایی که ما ایستادهایم نزدیکاند و ساختمانهای نیمهکاره همه جا پهن.…
ادامه