اسلحه بر یک دوش، سلاح شکارچی بر دوش دیگر، همهی توانش را جمع کرد و مرد را یکباره از زمین کَند و به پشتش گرفت. راه پر از سنگلاخ بود، مردِ نیمهجان را بهسختی بهدوش میکشید. «هر صد متر یکبار میایستادم و کمی نفس تازه میکردم، شیب تند کوه نمیگذاشت…
ادامه