پیرمردِ سقزی هر روز به تکدرخت زمین کشاورزیاش از دور خیره میشد. درخت آب باران میخورد و بار و برگ به پهلو میافزود. اما پیرمرد، ۱۴ سالِ تمام پا بر زمینش نگذاشته بود. جنگ پیش از او پا فراتر گذاشته بود که راه بر دشمن ببندد. پس مینها کاشته بود…
ادامه