خانوادهی مقتول گفته بودند هیچکس از خانوادهی بلال نیاید درِ خانه. شبِ آخر بود. شهر دلهره داشت. مردم، نگاهها، جنبش لبها جور دیگری بود. تلفنها مدام زنگ میخوردند. ما چهار نفر بودیم. تمام راه وقتی عکاس جوان داستانِ ازدواجش را تعریف میکرد تا شاید راه کوتاه شود، گوشهی ذهنمان به…
ادامه