گاهی شده همانطور که میخواندهام، ساکت از جا برخاستهام. بعد تا خندهشان نگیرد، بهانهای جستهام: مدادی آوردهام، یا دنبال کبریتی سرگردان شدهام؛ و بر شاخهی صندلی دیگری، یا چینهی ماندهی مبلی، پر فروبستهام به ادامهی کتاب. بعضی کتابها در خود فرومیبرندمان؛ سرگردانمان میکنند بعضی کتابها. مرا با فیلسوف یا صوفی…
ادامه