«دیدم یکسری چیز عین کلم ریخته گوشهی جنگل «نَوَرد». پرسیدم اینها چیست. گفتند مین. آنجا بود که مین را برای اولین بار دیدم و شنیدم. بعدها خنثیسازی را یاد گرفتم. همینجوری؛ ضدنفرِ گوجهای و ضدخودرو قارچی، همان که به بشقابپرندهای معروف است. روزهای اول جنگ بود.» پاییز ۵۹ جنگ هنوز…
ادامه