درحالیکه بقیهی مردم ایران عصرهای جمعه زل زدهاند به دیوار روبهرو و زانویشان را بغل کردهاند تا ساعتها بیایند و…
باران هم زده است به صحرای کربلا. تند و غریب و پاییزی میتند در تن گلوبندگ غمگین. قطرهها جا باز…
چهار فصل از داستان بلند «تاول» را خوانده بودم که تصمیم گرفتم به میدان فلاح بروم. گفتم بروم سری به…
«جشنواره»، یکجور گردهمآیی هنری. تئاتریهای ایرانی بیشتر از هنرمندان رشتههای دیگر با آن آشنایند. هربارکه برگزار میشود چند گروهی دست…