ابتدا هیچکس نبود؛ نه مردی، نه زنی، نه بچهای، نه جنبندهای. ابتدا یک جادهی خاکی بود که سرریز میشد به…
پنجهی میمون، ویلیام جیکوبس، برگردان: علیرضا مهدیپور قلبها و دستها، اُ هنری، برگردان: فرزانه شادپور دست، گی دو موپاسان، برگردان:…
از نخلستانها که میگذرید، تابلوهای رنگپریده راه را نشان میدهند. اینجا تموکن است. درِ فلزی زنگزدهای در انتهای جادهی خاکی…
بیمارستان، با هندسهی هوشیار و پاکیزگی مهندسیشدهاش، جایی که قرار است درد و رنج پیشبینیشدنی و مبهم را لاپوشانی کند،…