چشمهای پر از اشک و نگاه مظلومش هنوز به دنبال ساندویچ خوشمزهای است که به خاطرش همهی دقایق کشدار زنگ…
«آن قدیمها که جوانتر بودم، تمام شماره تلفنها را با یک بار گرفتن حفظ میشدم. دفتر تلفن سیار اهل خانه…
شبکه آفتاب: نسیم زمستانی قطرههای باران را روی ورقههای دفتر میکوبد. مرد بالای سنگِ قبر میایستد و میگوید: «همینجاست. همین…
ـ الو، مطب جراحی پلاستیک و زیبایی؟ ـ بله، بفرمایید. ـ میبخشید، شما عمل زیبایی «گوشالاغی» انجام میدهید؟ ـ ما…